ما و پیروزی اخلاقی غرب


در حالی که بحران مهاجرت و مسئله جذب و ادغام مهاجران در کشورهای غربی به معمایی لاینحل در میان تصمیم سازان این کشورها تبدیل شده است ، سیل بی سابقه گروههای جدید این مهاجران در روزهای اخیر مرزهای قاره اروپا را در نوردیده و بحران جدیدی را رقم زده اند . در سالهای اخیر مقوله ادغام یا عدم ادغام مهاجران و پناهندگان مسلمان در کشورهای اروپایی و ارتباط آنها با حملات تروریستی که در این کشورها به وقوع پیوسته ، برخی تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که مهاجرت این افراد خطر ایجاد تضاد فرهنگی و برخوردهای اجتماعی خطرناک در کشورهای میزبان را افزایش می دهد . ظهور گروه داعش و پیوستن خیل عظیمی از شهروندان مسلمان اروپا به این گروه نیز چنین فرضیه ای را تقویت کرده است . اما صحنه هایی که در روزهای اخیر شاهد آن هستیم ، برعکس چنین تحلیلها و فرضیه هایی است . گویی قاره سبز بی توجه به هشدارها و تحلیل‌ها و آمارها آغوش خود را به روی پناهندگان سوری و غیر سوری باز کرده است . استقبال مردم از این پناهندگان بی نظیر بوده و بر اساس گزارشهای تصویری موثق ، بسیاری از مردم وسایل نقلیه خود را در اختیار آنها قرار داده اند تا مابقی این سفر طولانی را با پاهای خسته خود طی نکنند . در آلمان جمعیت بزرگی با پلاکاردهای خوشامدگویی به استقبال آنها رفته اند و آب و غذا و حتی عروسک و اسباب بازی برای کودکان آواره را هم فراموش نکرده اند . وزیر امور خارجه فرانسه در انتقاد از مقامات مجارستان و به خاطر عدم اجازه این کشور به پناهندگان در استفاده از قطار می گوید این کارها با ارزشهای اتحادیه اروپا در تضاد است و آنگلا مرکل صدراعظم آلمان نیز خواهان باز کردن مرزها و تغییر قوانین به منظور پذیرش پناهندگان می شود . استقبال بی نظیر مردم اروپا از بزرگترین سیل پناهندگان و مهاجران که از بعد از جنگ چهانی دوم بی سابقه بوده است و عموما غیر مسیحی هستند ، پیروزی اخلاقی بزرگی برای تمدن غرب است .فراموش نکنیم این منطقه با هر سابقه تمدنی و هر افتخار تاریخی که برای آن متصور هستیم ، در این روزها در شعله تعصبات کور مذهبی و قومی و قبیله ای می سوزد . مردان زیادی گردن زده می شوند و زنان پر شماری به کنیزی گرفته می شوند و کودکان آن یا در بمباران از بین می روند و یا در راه فرار از چنین جهنمی در دریاها غرق می شوند . مذاهبی که زمانی برادرانه در کنار هم می زیستند ، اکنون به جنگ و جدال برخاسته اند و پیداست که غیر مسلمانان که بخش جدایی ناپذیری از تاریخ این منطقه کهن بوده و هستند ، به چه وضعیتی دچار شده اند . به همین دلیل چشمها را باز باید کرد و افتخار به گذشته از دست رفته را کنار نهاد . سیلاب ویرانگری که بر منطقه و بخصوص جهان عرب نازل شده ، همه چیز و همه کس را با خود خواهد برد و اندیشمندان و روشنفکران منطقه باید صراحت و شجاعت داشته و خود و جامعه خود را با تیغ تیز و برنده ای به نام انتقاد جراحی کنند . در غیر اینصورت مصداق دهقان مصیبت زده ای خواهند شد که مزرعه او را آب گرفته است .

ایدئولوژی داعش چگونه مهار می شود؟

این یادداشت ابتدا در روزنامه اعتماد منتشر شده است ( لینک

یک نظامی کُرد عراقی که در زمان اشغال الانبار، به‌ اسارت گروه داعش درآمده‌ بود، در مراسم بیعت عشایر فلوجه با این گروه به عنوان قربانی مراسم اعدام شد. اعدام این سرباز کُرد در ملأعام و در حالی صورت گرفت که شیوخ و افراد با نفوذ عشایر عرب که‌ با داعش بیعت کردند، با خونسردی نظاره‌گر این صحنه‌ بودند.(سایت الف،18 خرداد 94)

اگر چه اخبار مربوط به خشونت های داعش این روزها عادی شده و اعدام یک سرباز از سوی این گروه چندان عجیب و غیر عادی به نظر نمی رسد اما آنچه خبر فوق را از دیگر اخبار مربوط به این گروه متمایز می کند ، حضور شیوخ بلند پایه فلوجه در این صحنه است. در تصاویر منتشر شده از این مراسم تعداد زیادی از شیوخ و روسای قبایل ، لباس های عربی سفید و تمیزی بر تن دارند و روی صندلی نشسته اند و با آب میوه از آنان پذیرایی می شود و هم زمان مردی سیاه پوش سرباز کُرد را به محل مراسم آورده و در برابر دیدگان بی تفاوت و خونسرد این شیوخ اعدام می کند .

  ادامه مطلب ...

کدام یک لازم است؟ دموکراسی یا توسعه

این یادداشت را برای روزنامه ابتکار نوشتم . ( لینک)
همراه با صدور احکام زندان و اعدام برای اعضای اخوان المسلمین مصر، نگرانی از برقراری دیکتاتوری در این کشور نیز پای ثابت تحلیلهای رسانه های منطقه شده است.اما آیا نگرانی از فقدان «دموکراسی» در منطقه ای که افراد به خاطر مذهب و عقیده خود سربریده می‌شوند، نگرانی منطقی و موجهی است؟ و آیا وجود دموکراسی می‌تواند مانع فجایع عجیب و باورنکردنی در منطقه شود؟ به باور نگارنده پاسخ چنین پرسشی منفی است و دلایل متعددی در اثبات این ادعا وجود دارد. خاورمیانه نتوانسته است در کنار نهادهای ریشه دار و قدرتمند سنتی، نهادهای مدرن و موثر جدیدی ایجاد کند و این مسئله، انزوا و ضعف مفاهیم مدرن و امروزی را باعث شده است.در چنین وضعیتی گرایشهای متفاوت مذهبی دموکراسی را به وسیله ای برای غلبه بر یکدیگر تنزل داده و با استفاده از جمعیت هواداران خود از آن به عنوان ابزار سلطه و برتری استفاده می‌کنند. معدود نهادهای مدرن ایجاد شده در کشورهای منطقه که نقش نیم بند خود را در این زمینه ایفا کرده اند، ارتش مصر و ترکیه و یا دانشگاههای برخی از کشورهای خاورمیانه هستند. ارتش مصر در جریان انقلاب اخیر این کشور ابتدا در موضع بی طرفی قرار گرفت اما با جدی شدن خطر سقوط مصر به ورطه افراط گرایی اسلامی، دست به دخالت نظامی زده و کشور را از کنترل اخوان المسلمین خارج نمود. اما ارتش ترکیه که پاسدار سکولاریسم این کشور می‌باشد، توسط دولت اسلامگرای ترکیه که کارآمدی اقتصادی و مقبولیت عمومی مناسبی دارد تضعیف شده و روز به روز از نقش آن در این کشور کاسته می‌شود.
هنوز هم در بسیاری از جوامع عرب خاورمیانه، ساختار قبیله ای و عشیره ای کماکان برقرار است و مناسبات اجتماعی، اقتصادی و حتی حقوقی مخصوص به خود را در ارتباط با اعضای عشیره حفظ کرده است. افراد در اینگونه شرایط مطیع ضوابط اجتماعی هستند که غالبا از جانب «شیخ» نمایندگی می‌شود و حتی اختلافات میان خود را پیش از آنکه به محکمه های متعارف عرفی ارجاع دهند،در میان خود و با ریش سفیدی بزرگان حل می‌کنند. در خبرها و تحلیل هایی که از جنگ و نزاع داخلی در کشورهای منطقه وجود دارد، بارها و بارها به نقش قبایل و یا مذاکرات دولتها با قبایل و عشایر اشاره می‌شود که حاکی از نقش گریزناپذیر آنها در معادلات سیاسی است.
در چنین شرایطی وجود دموکراسی و انجام انتخابات نمی‌تواند ابزاری موثر در برقراری نظم و جلوگیری از کشتارهای فرقه ای باشد و حتی در برخی مواقع به خاطر غلظت گرایشهای مذهبی و فرقه ای، دموکراسی اسباب ایجاد نزاع و درگیری نیز می‌شود. تجربه کشورهای حاشیه خلیج فارس هم نشان می‌دهد که موفقیت اقتصادی و رفاه و آسایش نسبی مردم نقش به سزایی در ثبات و آرامش این جوامع دارد، در حالی که دموکراسی چنین کارکردی نداشته است. برای رفع ساختاری موانع دموکراسی به حکومتهای مدرن و قدرتمندی نیاز است که بتوانند دست به تاسیس نهادهای عرفی و تقویت آنها بزنند، مناسبات عشیره ای و دادگاههای قبیله ای را جمع آوری کنند، با ایجاد اشتغال استقلال کاری و اقتصادی افراد را تا اندازه ای تامین نموده و آنها را از سلطه کاست های اجتماعی رهایی دهند و فرهنگ تساهل و مدارا را با تکیه بر ابزار و دستگاه تبلیغاتی دولت ترویج دهند. چنین حکومت و دولتی طبیعتا در نزاع ایدئولو‍ژیک و فرقه ای بین گروههای مختلف بی طرف است. مقایسه وضعیت فعلی جوامع عربی با دوران پیش از انقلاب آنها نیز بیانگر این موضوع است که دیکتاتوریهای با ثبات و سکولار و توسعه گرا در قیاس با دیگر انواع حکومت، شرایط بهتری برای زندگی افراد در خاورمیانه ایجاد می‌کنند.

امارات متحده عربی ، اتحاد شکننده

این مطلب در اسفند 92 در سایت نفتنا منتشر شده است .

امارات متحده عربی در ذهن ما ایرانیان با واژه هایی چون دوبی، خرید و تفریح قرین و عجین شده است . نزدیکی این کشور به ایران و هزینه تقریبا کمی که مسافرت به دوبی در قیاس با کشورهای دیگر برای ایرانیان دارد، و نیز فقدان قوانین دست و پا گیر در زمینه سرمایه گذاری، باعث شده است تا جمعیت زیادی از ایرانیان یا به شکل موقت و به عنوان سفر و یا به شکل دائم و به عنوان سرمایه گذار در این کشور حضور داشته باشند . این مسئله تا بدان جا پیش رفته است که دوبی به نامی آشنا در گفتگوها و محاورات مردم تبدیل شده و به عنوان مثال در شکایت از عدم وجود مدیریت مناسب اقتصادی در ایران،به فرار سرمایه ها به دوبی اشاره های فراوان می شود و یا بارها شنیده ایم و می شنویم که در اغلب فروشگاهها برای اغوا و تشویق مشتری به خرید، فروشنده از سفر اخیر خود به دوبی و خرید این اجناس از فروشگاههای آنجا سخن می گوید!

  ادامه مطلب ...

بحران‌های اقتصادی و ظهور اقتدارگرایی در عرصه بین الملل

این یادداشت را در تاریخ 6/7/1393 برای روزنامه ابتکار نوشتم . (لینک)

به نظر می‌رسد که «بحران ناکارآمدی» پاشنه آشیل دموکراسیها و حکومتهای نوپای لیبرال و نیمه لیبرال به حساب می‌آید و این نکته در بررسی موجهای فراز و فرود دموکراسی به وضوح خودنمایی می‌کند. به عبارت دیگر، کار آمدی و حُسن مدیریت احزاب و دولتهای اقتدارگرا در نهایت به تداوم و ثبات آنها منجر شده و افکار عمومی را به سمت مخالفت با ایده‌های دموکراسی خواهانه اما ناکارآمد سوق می‌دهد.این مسئله بعد از بحران مالی بزرگی که در سال 2008 غرب و اقتصادهای بزرگ را زمینگیر کرد، مصداقهای بیشتری یافته و بر کوسِ ناکارآمدیِ لیبرال دموکراسی غربی کوفته است.درگیر شدن غرب با بحران مالی و افزایش اعتراضات اجتماعی زمینه را برای عرض اندام کشورهایی چون روسیه با حکومتهای شبه دموکراسی فراهم ساخته است. این پدیده در کشورهایی که از توان اقتصادی مناسبی برخوردارند و سیستم دولتی در برآوردن خواسته‌های عمومی موفق عمل می‌کند، منجر به ظهور گونه ای از حکمرانی اقتدارگرا می‌شود که نیاز به هویتی مشخص و متمایز از حکومتهای توسعه گرا دارد که بر مدار توسعه غربیی در حرکتند. از این رو به منظور ایجاد هویت مستقل، به تقابل با رقیبی خودساخته به نام غرب یا دموکراسی و یا لیبرالیسم روی می‌آوردند. 

 

ادامه مطلب ...