در مذمت دولتِ بزرگِ ناکارآمد

سیتسم اداری ، مدیریت منابع و وضعیت نیروی انسانی در یک دولت حجیم با چه مشکلات و نارسایی هایی روبروست؟ ناکارآمدی یکی از بدیهی ترین نشانه ها و شاخص هایی است که دولت های گسترده را از سایر دولتها متمایز می کند. دولت حجیم مهمترین عامل هدر رفتِ منابع است و ناکارآمدی و عدم توانایی در دستیابی به اهدافی که خود ترسیم کرده ، از ویژگی های بارز آن است. اکثر دولتهای بزرگ و حجیم را می توان در دسته دولتهای رانتیر طبقه بندی کرد که بر صادرات محصولات طبیعی متکی هستند. دولت رانتیر همواره بر حجم خود می افزاید و در دور باطل استخدام – ناکارآمدی قرار می گیرد . به این ترتیب که با تکیه بر درآمدهای هنگفت ناشی از فروش محصولی چون نفت به گسترش بوروکراسی اداری دست زده و استخدام گسترده نیرو را در دستور کار خود قرار می دهد . این استخدامها که حرکتی پوپولیستی با هدف ایجاد پایگاه اجتماعی و انتخاباتی هم می تواند باشد، منجر به ایجاد لایه های جدید در ساختار اداری شده و معاونت ها و ادارات کل و سازمانهای جدیدی برای تحت پوشش قرار دادن افراد جدید ایجاد می شود . این واحدها و لایه های جدید ناچارند شرح وظایف و دستورالعملهایی برای انجام وظیفه تدوین نمایند و نتیجه این شرح وظایف و آیین نامه های جدید چیزی جز گرفتار شدن بیش از پیش مردم و کارآفرینان و متقاضیان مجوز در چنبره تکالیف جدید و طولانی تر شدن مراحل اداری و  پیچیده تر شدن قوانین راه اندازی کسب و کار و تولید و ... نخواهد بود. به دلیل حجیم شدن دولت و استفاده از منابع و عایدات نفتی در گسترش بوروکراسی ،ایران هم اکنون یکی از یدترین وضعیت ها  از نظر شرایط و مقررات ساخت و ساز و کسب مجوز و .. دارا می باشد.

 

ادامه مطلب ...

نگاهی به رویکردهای بین المللی ژنرال دوگل

                 

اشاره: در اواخر ماه می سال 68 و در حالی دانشگاهها در تسخیر شورشیان بود و کارخانه ها توسط کارگران تصاحب شده بود و  بعد از هفته ها تظاهرات و اعتصاب و زد و خورد شدید، احزاب و شخصیتهای کمونیست و سوسیالیست خود را برای به دست گرفتن قدرت آماده می کردند، تنها یک نفر بود که توانست فرانسه را نجات دهد . او قاطعانه نخست وزیر را برکنار کرد و با استفاده از کاریزما و نفوذ کلامش و با ایراد یک سخنرانی تاریخی ورق را برگرداند.  بعد از این بود که پرچم سه رنگ فرانسه جای پرچم‌های سرخ و سیاه را گرفت و هیجان ماه می ۶۸ فروکش کرد.

«شارل دوگل در شهر صنعتی لیل در منطقه فلاندر فرانسه در خانواده‌ای کهن و کاتولیک بدنیا آمد. پدرش هانری دوگل استاد فلسفه و ادبیات در کالج ژزوییت بود. خانواده دوگل سنتگرا، میهن پرست و پایبند مذهب کاتولیک بودند، با این‌حال در حیطه باورهای سیاسی، هانری دوگل مردی مترقی بشمار می‌آمد. او فرزندانش را تشویق می‌کرد تا درباره تاریخ و فلسفه بحث کنند، شارل خیلی زود با تاریخ فرانسه آشنا شد و در ده سالگی تاریخ جنگ‌های صد ساله و یادداشتهای فروسار درباره  قرون وسطا را خواند و بعد به خواندن آثار نیچه، کانت و گوته روی آورد. وقتی که شارل یازده ساله شد، خانواده‌اش به پاریس نقل مکان کردند. او در کالج استانیسلاس در پاریس تحصیل کرد. علاقه او به تاریخ و باورش به عظمت فرانسه باعث شد تا وارد مدرسه نظامی سنت سیر بشود. او در ۱۹۱۲ تنها دو سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول از این مدرسه فارغ‌التحصیل شد. چند سال بعد در زمان جنگ جهانی اول در ارتش مشغول به کار شد و سه بار در جنگهای مختلف مجروح شد. وی حتی یک بار توسط آلمان ها اسیر شد. او پس از جنگ ، وقتی از مرزهای فرانسه بوسیله خط دفاعی رسوخ ناپذیر ماژینو دفاع می شد، استراتژی دفاعی متمرکز را رد کرد. درستی این تئوری در سال 1940، یعنی زمانی که ارتش هیتلر از حصار ماژینو عبور کرده و فرانسه را به تصرف خود درآورد اثبات گردید»        

 

ادامه مطلب ...