دوراهی اخلاقی طبقه متوسط جهان عرب

این یادداشت طارق عثمان در مجله فارین افر را در تاریخ 12 شهریور 93 برای روزنامه ابتکار ترجمه کرده ام .

خشونت همه گیر و گسترده در خاورمیانه باعث انحراف توجهات جهانی نسبت به تغییر و تحول و گذارِ متزلزلی شده است که تقریبا همه جوامع بزرگ جهان عرب با آن مواجه اند. این تغییرات،طبقه متوسط جهان عرب را با یک انتخاب دشوار مواجه ساخته و از طرفی شکل و شمایل منطقه در آینده را ترسیم می کند .

  

 

  این تحولات با برخی تغییرات ملایم و ظریف که دولتها در سیاست های اقتصادی خود اعمال کردند،تقویت شد. در دو سال گذشته، چندین کشور در شمال آفریقا،مدیترانه شرقی و حوزه خلیج فارس دست به بازسازی بخش های عمومی خود به منظور جبران هزینه ها زده اند، سیاستهای رفاهی خود را که در سال 2011 و همزمان با اوج بهار عربی آغاز کرده بودند، کاهش داده اند،مالیات های مستقیم و غیر مستقیم را وضع کرده اند و یارانه های خود در حوزه انرزی را کاهش داده اند. ‍‍

این تغییرات حامل مشکلات و دردهای اقتصادی قابل توجهی برای جوامع عرب خواهد بود.گروههای آسیب پذیر جامعه که فقرا هستند، احتمالا تلاش می کنند تا از طریق اعتصاب و تظاهرات خیابانی با وضعیت جدید بجنگند . در پاسخ به این گروه حکومتهای منطقه تلاش خواهند کرد تا طرفداران خود در حوزه های انتخاباتی را تقویت کرده و از طریق سخنرانی های ناسیونالیستی و ترسیم چهره خود به عنوان منجی کشور بر افکار عمومی غلبه کنند . پس از مدتی اغلب این حکومتها به سرکوب سیاسی معترضان و گروههایی متوسل می شوند که سیاستهای آنها را  به چالش می کشند .

نتایج حاصل از این فرایند یعنی تغییر سیاست های اقتصادی و به تبع آن دگرگونی های اجتماعی، طیقه متوسط جهان عرب را به اتخاذ موضع وادار می کند . افراد با تحصیلات بالاتر و اغلب شهرنشین معمولا از این تغییرات منتفع می شوند و محله ها و مناطق مورد سکونت آنها موقعیت مالی و پولی مناسبتری پیدا می کند و در نتیجه اغلب آنها ترغیب می شوند تا به ولایت و شهرهای خود بازگردند .آنها همچنین ممکن است نقش دولت را به عنوان مانعی بر سر راه خشونت و هرج و مرج که بیشتر خاورمیانه را فراگرفته است به رسمیت بشناسند .

اما طبقه متوسط به سختی می تواند امنیت و فرصتهای مناسب را در بلند مدت و از طریق تقسیم موقعیت ها و امکانات با طبقه حاکم  تضمین نماید و به به این ترتیب ،از بین رفتنِ تدریجیِ حقوق سیاسی و مدنی ، منجر به بروز خشم و عصبانیت از سوی گروههای کلیدی در جامعه می شود.فقرا ، جامعه مدنی و جوانان و افرادِ به حاشیه رانده شده ی اقتصادی از جمله این گروهها هستند . سرانجام جرقه ای سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی باعث به وجود آمدن موجی بزرگ می شود، نظیر آنچه که در بهار عربی شاهد بودیم .این مسئله ثبات ظاهری کشورهای عربی را دستخوش ناآرامی کرده و چرخه های جدیدی از خشونت و بلاتکلیفی را ایجاد می کند .

به این ترتیب طبقه متوسط جهان عرب با یک دوراهی دشوار اخلاقی مواجه می شود. سستی و بی عملی آنها ، ترس و وحشت و مرعوب شدنشان در برابرهرج و مرج و بی نظمی، تروریسم، افراط گرایی مذهبی و ...تاثیر به سزایی در تجدید حیات استبداد و اقتدارگرایی در جهان عرب دارد. در حال حاضر ضرورت اخلاقی بزرگ این است که برای ایجاد دموکراسی مقاومت کنند حتی اگر این امر با منافع اقتصادی و اجتماعی آنها همگونی نداشته باشد . 

طیقه متوسط جهان عرب برای ساختن آینده ای بهتر ناگزیر است با چالشی عمده مواجه شود و آن انباشتِ بیش از اندازه قدرت در کشورهای عربی است که با فساد نیز درآمیخته و دورنمای ترسیمِ اصلاحات به وسیله آنها را دشوار و تیره و تار ساخته است . در  این منطقه موسسات محلی به شدت از سوی حکومتها کنترل و به دست آنها اداره می شوند ، حتی اگر این موسسات برای سرمایه گذاری و تامین منابع مالی به بخش خصوصی وابسته باشند . در این موسسات گروههای وابسته به حکو.مت بسیار بیشتر از طبقه متوسط و گروههای کم درآمد جامعه به منافع اقتصادی دست پیدا می کنند .

مسئله دیگر اینکه این طبقه باید به چند سوال عمده درباره موقعیت خود پاسخ دهد ، دقیقا همانگونه که کشورهای متبوع آنها نیز ناچار از پاسخگویی به این سوالات هستند .  نخست اینکه قرار است در قبال اسراییل چه رفتاری داشته باشند؟ آیا همانند دولتهای منطقه با احتیاط و دو پهلو به منازعه سرسختانه اعراب و اسراییل به عنوان یک بحرانِ بدون هیچ گونه راه حل بینابین نگاه می کنند و یا اینکه شانس و اقبالی هم برای صلح قائل هستند؟ دومین سوالی که باید پاسخ دهند این است که موضع آنها در قبالِ فرقه گرایی در منطقه چیست ؟ آیا طبقه متوسط وارد نزاع شیعه و سنی می شوند؟ نزاعی که عراق،لبنان و سوریه را در نوردیده و خونین ترین جدالها را در منطقه مدیترانه شرقی رقم زده. و سوال سوم نگاه آنها به ایالات متحده آمریکاست . کشوری که با همکاری نزدیکش با اغلب کشورهای عمده منطقه ، نظم مورد نظرش در خاورمیانه را تعریف کرده است و نگاه طبقه متوسط به آمریکاست که مشخص می کند چنین نظمی  در آینده باقی خواهد ماند و یا فرو خواهد پاشید .   

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد